دنیای مامان بابادنیای مامان بابا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره
ازدواج عاشقانه ماازدواج عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 13 روز سن داره

دنیا فرشته مامان بابا

***دنیای مامان بابا راه افتاد***

عشق کوچولوی من امروز که خاله زیبا اومده بود خونمون تا کادوی تولدت رو بده داشتیم با هم صحبت میکردیم که یهو دیدم شما برای گرفتن شیرینی از دست خاله زیبا 3تا قدم ناز برداشتی خودتم خبر نداشتی داری راه میری فکر کردم خیالاتی شدم ولی نــــــــــــــــــــــــــــه راه رفتی بعد شیرینی رو گرفتم تا برای اون بیایی و شما کل سالن رو به هوای شیرینی تاتی کردی و راه اومدی خیلی خوشحالمممممممممممممممم بابایی که اومد وقتی براش راه رفتی چیزی نمونده بود بخورتت کلی بوست کرد و خدا رو خیلی خیلی شکر کردیم فدای قدمات شب هم تا به مامانی گفتم زودی اومدن خونمون تا راه رفتنت رو ببینن چقدر ذوق کرده بودن طول شبو همش راه میرفتی به من و بابایی نگاه می...
19 آذر 1393

خدا مهربونی کرد تو رو سپرد دست خودم دستاتو گرفتمو فهمیدم عاشقت شدم

سلام دخترک نازم فرشته همه چیز تموم خونه ما تولدت مبارک امروز یک ساله شدی یک سال عشق و مهربونی یک سال پیش در همچین روزی ساعت  14:30 دست کوچیکت رو تو دستام گذاشتی و لمس صورتت برام قشنگ ترین حسها بود و شنیدن صدات طنین شروع عاشقانه ایی ناب رو صدا میزد از تو ممنونم که به دنیا اومدی تا من در کنار تو ارامش بگیرم بابایی برای اومدنت برای دیدنت لحظه ها رو می شمارد  با دیدنت زیباترین اشک رو ریخته بود و تو حالا یکساله دخمل ناز بابایی شدی اومدنت من و بابایی رو عاشق تر کرد اومدنت برای ما یعنی بدونیم که دیگه حلقه وصلمون کامل شده و ناگسستنی عاشقانه عاشقتیم و بی اندازه دوستت داریم دنیای قشنگ زندگی مــــــــــــــــــــ...
18 آذر 1393
2063 11 26 ادامه مطلب

برای دخترم

"قیصر امین پور": ادمهایی هستند در زندگیتان ; نمی گویم خوبند یا بد... چگالی وجودشان بالاست... افکار, حرف زدن, رفتار, محبت داشتنشان, و هر جزئئ از وجودشان امضادار است... یادت نمیرود "هستن هایشان را" بس که حضورشان پر رنگ است ردپا حک میکنند اینها روی دل و جانت... بس که بلدند "باشند"... این ادمها را قدر باید بدانی... وگرنه دنیا پر است از ان دیگرهای بی امضایی که شیب منحی حضورشان همیشه ثابت است... ...
1 آذر 1393
1